ابتذال روزمره/ گفتگو با یک فعال اجتماعی
مدت ها است که در فضای مجازی شاهد ویدیوها و صحبتهایی در باب فمنیسم و اظهارنظرهایی در مورد برخی از نظریهها هستیم این سبب شد تا «پویش خبر» این گونه صحبت ها و تاثیرات آنها درفرهنگ جامعه ایران را مورد برسی قرار دهد. در همین زمینه با بهروز حسینی «فعال اجتماعی و فرهنگی در شیراز» گفت و گویی داشتیم تا نظر او را در مورد این افراد و تاثیرات صحبتهای آنها بر جامعه زنان بدانیم.
به گزارش پویش خبر، در ادامه متن صحبت های این فعال اجتماعی و فرهنگی را با هم میخوانیم:
با توجه به اینکه این افراد کسانی هستند که در مدیای ایرانی شناخته شده اند و دلیل آن رانتی است که برخی شبکه های برون مرزی در اختیار آنها قرار داده است، خیلی از نسل جوان ایرانی به صحبت های این افراد توجه نشان میدهند و به شدت لازم است که مورد نقد قرار بگیرند.
از این رو این موج جدید فمنیست های ایرانی را باید از چندین زاویه از جمله بی سوادی مفرط این افراد در مورد زمینه ای که در ان ادعا دارند و خصلت دیده شدن به هر قیمتی که در جوانان ایرانی وجود دارد، برسی کرد.
این افراد با نشان دادن بخشی از بدن خود یا صحبت هایی خلاف عرف جامعه و یا صحبت در مورد گیاه خواری تلاش برای دیده شدن دارند.
بهترین تحلیل برای این افراد تطبیق آنها و مقایسه آنها با کنشگران و فعالان زن در جامعه ایران در صد سال گذشته است، صد سال پیش در زمان رضا شاه ۹۸ درصد مردم ایران بی سواد بودند و هیچ گونه دست رسی آزادی به اطلاعات وجود نداشت، در آن زمان برخی از کنشگران جامعه مدنی( اگر بتوان سخن از جامعه مدنی در آن زمان کرد!!این تعبیر را با تسامح بکارخواهم برد) کنشگران زن آن دوران درد جامعه را خوب شناخته و تشخیص می دادند، و مجله عالم نسوان را منتشر کردند.
در این مجله بزرگان فکری آن دوران ، هاجر تربیت ، صدیقه دولت آبادی ، علی اکبر داور، کاظم زاده ایرانشهر.. در این مجله مقاله هایی را داشته اند و هدف آنها روشنگری و آگاهی بخشی به زنان در آن دوران بوده است.
تاکید آنها بر تربیت و پرورش زنان و ورود آنها به جامعه همپای مردان جامعه بود و بعد از سال ۱۳۱۴ و کشف حجاب در جامعه اتفاقات جدیدی منتظر زنان ایران بود.
محصلان زن بعد از این سالها دو برابر شد ، زنان وارد عرصه های علمی و سیاسی شدند و خود را به وزارت و صدارت و سفارت رساندند. همه این ها دست آورد فعالین زن آن زمان و البته مساعدت حکومت وقت بود.
اما آن زنان سنت های جامعه را درک کردند و هرگز به سنت های جامعه دهن کجی نکرده و رفتاری کاملا خارج از سنت جامعه انجام نمی دادند(به عنوان مثال به هنگام کشف حجاب دولت دستور داد تا فواحش حق کشف حجاب ندارند تا مبادا این عمل آنها تاثیر بدی بر اذهان توده مردم بگذارد. یا فعالین زن آن روز هیچ گاه از راه متانت و وقار خارج نشدند و همه آنها جز بزرگان آن روز بودند. همچون خانم ها فاطمه سیاح، بدرالملوک بامداد، هاجر تربیت و …)، بالعکس این نسل جدید که خود را فمنیست وکنشگر میدانند خود را در سنت فرانسوی مسلکی میبینند و میخواهند بنیان سنتهای جامعه را به لرزه درآوردند و به شیوه انقلابی عمل کنند که عملا غیر ممکن است.
یک نمونه از آن خانمی است که با انتشار ویدئویی از خود و به کار بردن الفاظی که به هیچ روی زیبنده نیست و با نمایش عکسهایی خلاف عرف از خود در تعارض با فرهنگ و ساختار جامعه ما قرار دارد و هیچ گونه بازخورد مثبتی دربر ندارد بلکه با هجوم بازخوردهای منفی هم روبه رو شده است.
حال بحث جدید این گونه افراد این است که گیاهخواری را یکی از راههای مبارزه با سلطه مردان تعریف میکنند و گوشت خواری را نماد سلطه انسان بر حیوان و شبیه سازی کرده اند بر سلطه مرد بر زن، و توصیه به نخوردن گوشت کرده اند.
این افراد اگر از شعور متعارفی بهره برده بودند از قضا بایست زنان ایرانی را تشویق به خوردن گوشت و پروتئین بیشتر میکردند چرا که بر طبق آمارهای وزارت بهداشت، اکثریت زنان ایرانی از کمبود پروتئین رنج می برند ، در نتیجه توصیه به گیاه خواری آنها توصیه ای احمقانه است. وانگهی گیاهخواری در جامعه ما یک سبک زندگی گران قیمت است و همه بانوان از پس هزینه آن برنمی آیند، پس این توصیه ها و صحبت ها خارج از زمینه جامعه ایرانی است.
البته بعد از این صحبتها کنشگران حقیقی زن به شدت نسبت به این صحبتها واکنش نشان دادند و نقد علمی و تخصصی کردند و گاها به تمسخر گرفتند، و این افراد چون تحت حمایت شبکه های برون مرزی هستند و متاسفانه رسانه و تریبون در اختیار دارند و افراد آگاه و دارای علم نمیتوانند مستقیما جواب آنها را بدهند پاسخ آنها در فضای مجازی داده میشود.
این افراد که گوشتخواری را نماد مرد سالارانه میدانند و در هر امری به دنبال پیدا کردن رگه هایی از مردسالاری هستند، در زمان انتخابات تبلیغ میکنند و مردم را به رای دادن به افرادی دعوت میکنند که زن ستیز ترین افراد جامعه اند. این تعارض رفتار آنها را نمیتوان نادیده گرفت و بایست به تمام ادعاهایشان شک کرد.
توجه زنان ایران به این رسانه ها که ناشی از عملکرد تک صدایی و بد صدا و سیمای داخلی است تاثیرات مخربی در فهم زنان ایرانی از جنبش زنان دارد و مطالبات به حق زنان را در بحث های مبتذلی تقلیل میدهد که از قضا بزرگترین متضرر این داستان، خود زنان هستند.
میخواهم به گفتن جمله ای خطر کنم و بگویم بزرگترین دشمنان زنان ایرانی در کنار سنتگرایان و واپسگرایان جامعه که هماره زن را به عنوان منزل و اندرونی و ضعیفه میدانند، فمنیست های ایرانی هستند! بخش عمده ای از این فمنیست ها جنبش زنان را به بیراهه برده و با اعمال نابخردانه باعث گمراهی زنان میشوند.
مشکل زنان ایرانی گوشت خواری یا گیاه خواری نیست، مشکل زنان ایرانی تحدید آزادی های اجتماعی و سیاسی، نبود حقوق برابر با مردان، نبود فرصت برابر شغلی و همینطور حق تعیین سرنوشت است.