نخستین شاعر زن پارسیگوی در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر
رابعه بلخی را نخستین شاعر زن پارسیگوی تاریخ ادبیات میدانند ،کسی که با رودکی مراوده شعری داشته و همانطور که در فیلم «سمفونی نهم» هم اشاره میشود
پویش خبر- فیلم سینمایی «سمفونی نهم» ساخته محمدرضا هنرمند آنقدر که شنیده بودیم متفاوت نبود. داستان فیلم، داستان آدمهایی بود که هنگام مرگ ملکالموت را که آمده جانشان را قبض کند، ملاقات میکنند. ملکالموتی که نقش آن را «حمید فرخنژاد» بازی میکرد و شخصیت او در این فیلم تا حدودی یادآور نقشی بود که در سریال «حلقه سبز» ساخته «ابراهیم حاتمی کیا» بازی میکرد. صحبت درباره مسائل فنی فیلم باشد برای کارشناسان و متخصصان این حوزه اما وجهی که برای من جالب بود و قصدم این است در این یادداشت به آن بپردازم، مربوط به اپیزودی از فیلم است که به داستان رابعه بلخی و رودکی میپردازد و بکتاشِ غلام که معروف است که رابعه عاشق او بود و شعرهایش را برای او می سرود. مهمترین منبع تاریخ ادبیات ما در روایت داستان رابعه «عطار نیشابوری» است. آنجا که در الهینامه از زبان ابوسعید ابوالخیر وجهی عارفانه از زندگی و شعر رابعه به دست میدهد. روایت محمدرضا هنرمند از این داستان هم نعلبهنعل روایت عطار بود و این موید آن است که کارگردان مطالعه و پژوهشی دقیق از این داستان داشته و یعنی برای دراماتیک کردن داستان دچار اغراق یا تحریف نشده است.
رابعه بنت کعب قزداری یا رابعه بلخی را نخستین شاعر زن پارسیگوی تاریخ ادبیات میدانند. کسی که با رودکی مراوده شعری داشته و همانطور که در فیلم «سمفونی نهم» هم اشاره میشود بر اثر سهلانگاری اوست که رابعه به کام مرگ فرستاده میشود. داستان این است که رودکی در مجلس ابونصر سامانی شعری از رابعه میخواند و چون از او شاعر این شعر را جویا میشوند او داستان رابعه و دلدادگی او با بکتاش را تعریف میکند، از قضا حارث برادر رابعه که پس از مرگ پدر بر امارت خراسان تکیه زده در آن مجلس بوده، از ماجرا آگاه میشود و کمر به قتل خواهر میبندد تا به خیال خود این ننگ را پاک کند، رگ او را زده و در خزینه ای محبوسش میکند، رابعه که نقش او را در این فیلم «هدی زینالعابدین» بازی میکند با خون خود اشعارش را بر دیوارها مینویسد همان شعر معروف او: «عشق دریایی کرانه ناپدید/کی توان کردن شنا ای هوشمند/ عشق را خواهی که تا پایان بری/ بس که بپسندید باید ناپسند/ زشت باید دید و انگارید خوب/ زهر باید خورد و انگارید قند/ توسنی کردم ندانستم همی/ کز کشیدن سخت تر گردد کمند».
یکی از سکانسهای ارزشمند فیلم دیدار ملکالموت (حمید فرخنژاد) با رابعه است. ملکالموت به رابعه میگوید این اشعار خیلی زیباست حیف که تا فردا این خزینه را از آب پر میکنند و اینها همه پاک میشود، رابعه در پاسخ میگوید شعری که سروده شده را هرگز نمیتوان پاک کرد؛ در پایان رابعه از ملک الموت (که از هرکسی که جانش را قبضه میکند، چیزی به یادگار برمیدارد) میپرسد که از من چه چیز به یادگار میبری ملک الموت از او اجازه میخواهد که شعرهایش را ببرد، رابعه در حالی که نفس های آخر را میکشد به او اطمینان خاطر میدهد: شعر وقتی سروده شد دیگر در تملک کسی نیست و برای همه مردم است.
فیلم محمدرضا هنرمند دارای اپیزودهای متنوع از داستانهای معروف شخصیتهایی چون کورش، هیتلر، امیرکبیر و… است، اما این اپیزودها به درستی و تناسب در کنار هم جمع نشدهاند و همین موضوع هم به فیلم ضربه میزند و برای مخاطب کمی غیرقابل درک و ناملموس میآید، اما پرداختن به زندگی شاعری چون رابعه و حتا طراحی چهره بازیگر براساس تصویری که او را منتسب به رابعه میدانند از نقاط قوت آخرین ساخته کارگردان «مومیایی۳» است. حتا دیالوگهای لحظات پایان مرگ کورش و وصیت او به پسرانش به شکلی درست به فارسی سره نوشته شده و با بهرهمندی از نوشتههایی است که از هخامنشیان بر کتیبهها به جا مانده است