وعده هایی که مشخص نیست میان چه کسانی رد و بدل می شوند، مسئولان و مردم؟ مسئولان و قیمت ها در بازار ؟ یا مسئولان و صاحبان این قیمت ها؟

پویش خبر؛ سحر علیپور تنگسیری:

وعده هایی که مشخص نیست میان چه کسانی رد و بدل می شوند، مسئولان و مردم؟ مسئولان و قیمتها در بازار ؟ یا مسئولان و صاحبان این قیمت ها؟ یا شاید کلا چیزی رد و بدل نمی شود، به طور قطع اگر به گوجه فرنگی بگوییم گران نشو، گوشش به حرف هیچ کس بدهکار نیست ، یا پیاز یا سیب زمینی که دیگر رگی ندارد که بخواهد ورم کند، غیرتش گل کند که اگر گران شوم آب پز من هم دیگر در هیج سفره ای نیست چه برسد به سرخ شده ام . به هر حال از زمین کشاورزی تا بازار عرضه و از کارخانه تا سوپر مارکت ها کسی گوشش به این دستور گران نشوید بدهکار نیست، آنها که تقاضا می کنند اما دارند کم کم به این تغییر قیمت ها عادت می کنند چون اگر نیاز نبود تقاضایی هم  نبود و عرضه ای هم در بازار نبود، هر چند نبود تقاضا ضرری به مراتب بالاتر دارد. در این گیرو دارکه ما گفتیم ولی کسی گوش نکرد، عده ای هم هستند که در محله های شهر ماهی می گیرند، قیمت ها را میانه می گیرند و می شوند حراج، در بوق و کرنا میکنند که آهای بچه دار بیا ارزون بخر …. حالا اگر بخواهیم بگوییم هنوز هم گران می دهی حواله ات می دهند به جایی که نمی دانی ، پس تا آدرس نا کجا آباد را نداده اند  قبول میکنی و حراج و ارزانی باور نکردنی  را باور می کنی و قیمت را می پردازی  و هر چه هم بگویی یا دلار را در سرت می کوبند یا بنزین را که به هر حال الان با هم فامیل نزدیک هستند و در غم و شادی هم شریک، پس این میان تنها تویی، می توانی  صدایت را آرام به شکلی که فقط گوشهای خودت بشنود  بالا ببری و اعتراض کنی به این اوضاع وخیم مالی، یا در خانه در حالی که خریدهای گرانی را که تا خانه حمل کردی در یخچال و کابیت میگذاری نطقی را از پشت تریبون خانه برای فرزندان سر بدهی و آنها را به قناعت دعوت کنی و دستور دهی به کم خوردن و درست خوردن و گاهی هم نخوردن، از مضرات مرغ بگویی و امر کنی که مرغ نخورند، گوشت هم که مدت هاست آوردن نامش در خانه را ممنوع کرده ای، حالا بگذریم از اینکه در محله ها به دنبال آن کوچه، بسیار گشته ای که گوجه فرنگی را از همه جا ارزانتر میدهد و نیافته ای،  وشاید  اصلا نمیدانی که تو روزی رسان آن هستی که چند دقیقه پیش منت حراج پیاز و سیب زمینی به سرت گذاشته و اگر تو نباشی کسی نیست تا نام او فروشنده شود ، منت را تو باید بگذاری بر سر آن که دولاپهنا قیمتی را به زور در حلقت فرو می کند، به هر حال وعده و دستور و پیگیری و کنترل در گوش هیچ بی رگی نمی رود چه برسد سیب زمنی که وقتی سرخ شده باشد پادشاه بی چون و چرایی است برای خودش ، این روزها که  تقاضا کننده، خریدار، مردم ، ملت، عادت کرده است به این قیمتها ، نان شما را با نخریدن آجر نکرده است، منت هم که بر سرش می گذارید لبخندی می زند و می رود سراغ منت گذار بعدی و خرید بعدی ، حالا اگر به کسب و کارتان برنمی خورد و از قافله زرنگ ها عقب نمی مانید، ماهی گیر خوبی هستید میدانم و نمی خواهید  حتی از این آب گل آلود بزرگ بی نصیب نباشید، به آنها که همچنان از شما خرید میکنند و کاسبی شما را در محله ها خراب نمی کنند احترام بگذارید ، دولاپهنا بفروشید اما بی منت، بدون توهین، بدون تحقیر، ما دستهایمان خالی است اما از شما خرید می کنیم… قیمتها که زیر بار نمی روند، پس چه بهتر می شود اگر بار را زیر قیمت ببریم.