پژواک صدای پرواز دسته جمعی شان موسیقی همیشگی کوههای مرزی فارس و بوشهر است. جایی که درختان "کُنار" صبور و سخاوتمند آغوش گسترده اند بر روی آنها و شاخه هایشان بخشنده وار ماوایی شده است برای زیستن دوراز چشم آدمی زاده! آنهایی که از دست درازی های آدم ها بیشتر نگرانند و گریزان، به دنبال جایی مرتفع تر میان صخره ها و غارهای کوهها کندو میزنند و شکوفایی دشتهای پر از کُنار را به انتظار می نشینند.

پویش خبر، روشنا جهانگیرفام:

کُنار اما مثل دیگر درختان در بهار دل به شکفتن نمیدهد! منتظر می ماند تا دیگر درختان زیر سم اسب یال افشان پاییز به خزان بنشینند، آنگاه میشکفد تا تنها شکوفه پوش دشت های وسیع این منطقه باشد و هرشکوفه اش شهدی شود به کام زنبورهای چشم به سخاوتش دوخته!

این جا دشتستان است، وسیعترین شهرستان استان بوشهر که تنوع زیست محیطی بسیار گسترده ای دارد. از جمله مهمترین گونه های زیستی این شهرستان “زنبورهای کوهی” است که پراکندگی زیادی در رشته کوه زاگرس در بخش بوشکان، مرز شمالی میان فارس و بوشهر، دارد. این گونه زنبورها عمدتا زنبورهایی هستند که از کندو ها گریخته و دل به طبیعت سپرده اند.منبع اصلی تغذیه این زنبورهای کوهی درخت کُنار است. کُنار اغلب با درخت سدر اشتباه گرفته میشود.این گیاه به صورت درخت یا درختچه در مناطق گرمسیری میروید.ارتفاعش حداکثر تا ده متر است.شاخه های کشیده ،برگهای ریز قلبی شکل و خارهای تیز دارد. احتمالا یکی از دلایل زنبورها در انتخاب این درخت برای کندوسازی روی شاخه های آن وجود این خارهای ریز است که میتواند به آنها در محافظت از کندو کمک زیادی کند.درخت کُنار از اوایل شهریور شروع به شکوفه دادن میکند.اوج شکوفایی آن نیمه اول مهر ماه است.و از اوایل آبان دیگر شکوفه هایش به میوه های ریز تبدیل میشوند و این همزمان است با اتمام کار تولید عسل زنبورهای کوهی.

زنبورها در این مدت تقریبا دو ماهه شکوفایی کنار از شکوفه های ریز آن تغدیه میکنند.از آنجایی که پوشش گیاهی غالب منطقه درخت کُنار است، دسترسی به این منبع تغذیه کار چندان سختی نیست و زنبورها با پیمودن کمترین مسافت میان منبع و کندو میتوانند تغذیه کنند.

پیامد خشکسالی های اخیر اما دامن زنبورها را نیز گرفته و مشکلاتی برایشان ایجاد کرده است.از جمله این مشکلات کمبود و نبود ذخیره آب در گودالهای سنگی کوهستان است.این کمبود آب در گرمای نزدیک به ۴۵ درجه کوههای دشتستان در ماههای گرم که از خرداد شروع میشود و تا نیمه مهر ادامه دارد باعث تلف شدن بسیاری از زنبورها در سالهای اخیر شده است.زنبورهای نزدیک به آبادی برای تامین آب به خانه های منطقه هجوم می آورند که این خود باعث ردیابی بومیان منطقه برای یافتن کندو میشود.خشکسالی همچنین ریشه تعدادی از درختان را خشکانده و آنها توان شکوفه دادن ندارند،این باعث کاهش تعداد منابع تغذیه زنبورها شده ، از طرف دیگر بر هم خوردن چرخه طبیعی فصول و در نتیجه بارشهای بی موقع واغلب به صورت تگرگ در مهر ماه ، باعث ریختن شکوفه های درخت کنار میشود و بخش زیادی از منبع تغذیه این گونه را در فصل تولید عسل از بین میبرد.

زیر کشت رفتن دشت هایی که سابقا بکر بوده یا اینکه قشلاق عشایر قشقایی بوده اند، معضل دیگری ست که روند طبیعی زندگی زنبورها را بر هم میزند.

استفاده از انواع کودهای شیمیایی، قطع درختان برای شخم زدن زمین های کشاورزی، افزایش جمعیت کارگری منطقه که فروش کندوی عسل بخشی از فعالیت های اقتصادیشان است، تخیله آبهای زیرزمینی به وسیله چاههای کشاورزی که خشک سالی منطقه را تشدید می کند، از جمله پیامدهای گریبان گیر زنبورهای کوهی این منطقه است.

همچنین برشمردن خواص درمانی زیادی برای عسل کوهی درطب سنتی و به ویژه خواص منحصر به فردی که به  عسل کُنار منسوب میشود، باعث شده مردم مبالغ هنگفتی برای خریدن این نوع عسل بپردازند که این خود بازار رقابتی میان بومیان منطقه ایجاد کرده و آنها را به فروش بیشتر تشویق میکند.

به گفته بومیان منطقه این عسل ها از کیلویی حداقل هشتادهزار تومان تا حداکثر صدوپنجاه هزار تومان به فروش میرسد.بعضی افراد سودجو با افزودن مقداری چای دم کرده عسل را پررنگ تر نشان میدهند و به قیمت گرانتری میفروشند!

این سوداگری آسیب های جدی به محیط زیست منطقه وارد کرده است.از جمله این آسیب ها بریدن شاخه های درخت کُنار برای در آوردن کندو است.از آنجایی که کندوی کامل و درسته قیمت بالاتری نسبت به کندوهای تکه تکه شده دارد بومیان منطقه هنگام در آوردن کندوها از درختان کُنار شاخه های ریز اطراف کندو را هرس میکنند سپس با اره اقدام به بریدن شاخه اصلی میکنند و کندو را با تکه شاخه اصلی به قیمت گزافی میفروشند.این در حالی ست که این شاخه ها در طول سالیان دراز رشد کرده اند و ترمیم آنها به وسیله درخت مدت زمان بسیار طولانی میطلبد.به علاوه خشکسالی این درختان را چنان از رمق انداخته که دیگر شاید اصلا توان بازسازی این شاخه ها را نداشته باشند.

برداشت کندو از صخره ها و غارها نیز پیامدهایی دارد ازجمله آسیبی که بالارفتن از صخره ها به لانه های پرندگان میرساند و همچنین تخریب و ریزش خاکها و سنگهای دهانه غارهای کوچکتر که اغلب باعث مسدود شدن دهانه غار و به خطر افتادن زندگی جانورانی مثل روباه و خارپشت میشود که اغلب در غارها مسکن دارند.

در چند ماه اخیر خبرهایی به گوش میرسد مبنی بر اینکه شهرداری شهر بوشکان،در شش کیلومتری این دشت، تصمیم دارد طی اقدامی در کوهپایه این منطقه گودالی حفر کند برای دفن زباله های شهری.این اقدام بی شک آسیبهای جدی و جبران ناپذیری به زنبورهای کوهی منطقه خواهد زد.این در حالی ست که اداره منابع طبیعی که مالک این منطقه محسوب میشود با این اقدام مخالفتی نکرده و به پیامدهای منفی آن اهمیتی نمیدهد.

تا حدود یک دهه پیش که این منطقه محل سکونت عشایر قشقایی بود چرخه طبیعی منطقه علی رغم چرای دام دچار مشکل و بی نظمی نبود و حتی می توان گفت عشایر به گونه ای محافظان زیست بوم منطقه بودند زیرا از دیر باز با طبیعت انس داشته و میدانستند هرگونه آسیب زدن به طبیعت مستقیما زندگی خودشان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.اما با یکجا نشینی اجباری عشایر و بی توجهی مسئولان مربوطه نسبت به حفط و حراست محیط زیست این منطقه، افراد سودجو در سالهای اخیر آسیبهای جدی به منطقه وارد کرده اند.بی آنکه بداند”از ماست که بر ماست! ” و اینگونه کمر همت به تخریب این زیست بوم بستن تیشه ای ست که بر ریشه زندگی خودمان فرود خواهد آمد.