همه ی این شرایط آزاردهنده وشکننده و پسامدهاوپیامدهای ناگوار دیگر، در یک خلاء عمیق آموزشی و در غیاب نگاه مدیریتی جمع گرا رخ می دهد.

پویش خبر:

قبل از شروع لازم است که یادآور شوم که مخاطب این یادداشت، دولت یا دولتمداران دوره ای خاص نمی باشد، بلکه این اشکال ودیگر معایب مشابه، ویژه گی ذاتی ساختارهای مدیریتی دولتی می باشد که از گذشته تاکنون بر نظام اجرایی کشور ما نیزسایه افکنده است.

تلافی کردن و نوع بدخیم آن،انتقام جویی را نوعی سوءرفتار باید دانست که هریک از ما روزانه با انواعی از آن مواجه ایم ویاآن را تجربه نموده ایم.

وقتی ماشینی از ما سبقت می گیرد،دراولین فرصت با سبقت گرفتن از او،کارش را تلافی می نماییم، هنگامی که حرف ناروایی می شنویم،بدون درنگ درصدد پاسخگویی با شدت بیشتری برمی آییم، بسیاری از بگو مگوهاومشاجرات واختلافات بزرگ وکوچک جامعه ما، ریشه در همین حس انتقام جویی دارد.

بلای فرصت سوز تلافی جویی باجهشی تامل برانگیز در نظام سیاسی، اداری واجرایی، تبدیل به کینه توزی می گردد وهمه دستآوردهای یک کشور ، دستخوش همین بدرفتاری قرار می گیرد.

اشتباه آموزشی دیروز ما در غفلت از توجه وتاکید بر کارتیمی راهم به پدیده شوم تلافی جویی وکینه توزی بیفزاییدتا ما نظاره گر شرایط تاسف برانگیزموجوددر نظام اجرایی مان باشیم.

باتغییر وزیر یا مدیران بالادستی یک سازمان، موج تغییرات شتابی و غیرحرفه ای تا سطوح پایینی آغاز می گردد وهمه چیز را دگرگون می نماید،تاکید براین است که حتی
آبدارچی هم عوض شود چون او محرم اسراری است که دیگران نباید بدانند.

تلخ ترین و خسارت بارترین بخش داستان، غفلت از نگاه کارشناسی و در حاشیه راندن وماندن زبدگان ونخبگان و گاها بر مسند نشستن اشخاص به غایت بی سواد و کم تجربه است.

سخت ترین چالش امروزین بسیاری از ایده پردازان وکارآفرینان ما، فقر فهم ودرک حداقلی عالمانه بسیاری از مدیران از تغییرات لحظه به لحظه وشتاب گونه جهان دانش در تمامی شاخه ها و زیر شاخه های علوم می باشد.

وقتی سطح علمی وسواد اداری وتجربه عملی مراجعه کنندگان یک سازمان از مدیر آن سازمان بالاتر باشد،باید ابتدا واساساً به اوضاع وخروجی های این چنین سیستمی نگریست و پس از آن به حال کارکنان،مخاطبان وبهره مندان خاص وعام آن سازمان عمیقاًگریست.

وهمه اینها محصول نوعی کج فهمی سیاستمدارانی است که به هیچ قیمت رضایت نمی دهند که نه خودشان ونه هم پیمانانشان از خر مراد پیاده شوند و فرصت را به شایستگانی از زنان ومردان جوان بسپارند وهمواره براین اشتباه پای می فشرندکه انتخاب مدیران از بین اشخاصی باشد که با ما اشتراکات سیاسی دارند، مهم نیست که مدیر انتخابی به چه میزان از امتیازات علمی یا تجارب عملی در ارتباط با حوزه مسئولیتش برخوردار باشد وصرفا از باند وجریان رقیب نبودن برای تصدی یک مسئولیت کفایت می نماید و اهمیت به سهم زنان وجوانان کارآمد در مدیریت کشور، صرفا به شعارهایی تکراری در چند مراسم مناسبتی سالانه وگذرا مانند روزجوان ،روز زن و…خلاصه می گردد ودیگر هیچ.

بازخوانی منابع انسانی نیزدر این شرایط خالی از فایده نیست،کارکنان دراین سیستم بیمار تحت تاثیر فقدان نگاه تیمی، در پیله هایی بی ارتباط بایگدیگرند،به جرات می توان گفت که خوش فکرترین افراد پس از مدتی حضور در این فضای سرد و ایستا، همه توان وانگیزه هایشان تحلیل می رود وهم رنگ جماعت می شوند.

روابط انسانی تحت الشعاع تلافی جویی وکینه توزی ودر سایه ی سنگین تغییرات پی درپی وغیر اصولی دومینویی وتبعیض های ناروایی است که جان وجسم انسان اجتماعی را می خراشد ودایما از انگیزه و انرژی وآستانه تحمل او می کاهد.
رشد علمی ، سواد اداری وآداب اجتماعی در کمترین میزان وسطح ممکن قرار دارد وتداوم می یابد وفراوان مشاهده شده است که افرادی پس از طی نمودن ۳۰سال عمر اداری و بازنشستگی، از انجام حداقل های قابل انتظار برای یک تجربه ۳۰ساله عاجزند.

همه ی این شرایط آزاردهنده وشکننده و پسامدهاوپیامدهای ناگوار دیگر، در یک خلاء عمیق آموزشی و در غیاب نگاه مدیریتی جمع گرا رخ می دهد.

افزایش مهارت های فردی و آموزش پذیری فرد فرد ما و اینکه خودمان را در مسیر ومعرض اطلاعات علمی از طریق پیوند با مجامع علمی بویژه دانشگاه قرار دهیم ،افزایش سیر جریان آموزش عمومی و پس از آن آگاهی بخشی را به دنبال خواهد داشت.

تنها در جامعه آگاه است که می توانیم تصمیمات آگاهانه را شاهد باشیم وفضا رابرای تنگ نظری ها، ناملایمات،تبعیضات و نابرابری های اجتماعی محدود نماییم.

برای گذر پیروزمندانه از پستی ها و ناراستی هایی که گریبانگیراجتماع ماست،لازم است تا همگان دغدغه مندانه وپیوسته در شاهراه آگاهی وآگاهی بخشی گام نهیم.

بااحترام
حسین خبیری