به مناسبت ولادت امام رضا گزارش تصوری از مشهد مقدس به همراه اشعاری از بانوان فارس در مدح این امام بزرگوار و رعوف را به مخاطبان پویش خبر تقدیم می کنیم.

پویش خبر، گزارش تصویری از مشهد مقدس و شاهچراغ به همراع اشعاری از بانوان استان فارس به مناسبت ولادت امام رضا و دهه کرامت:

(شمع چراغ شیراز)

آقا سلام
می دانم که منتظرم نبودی
ولی می دانی که انتظار دارم،
دعوتنامه ندارم
اما نامه دارم !
دردهایم را بهانه کرده ام
مهرنامه ام عطر گلاب گریه است
آقای من
تو شروع شهر شیرازی، ای شمع وچراغ راز
نیامده ام که اندکی بمانم
آمده ام که اندکی برایت بمیرم
من غریب وبی کس این شلوغی ام
اجازه هست حرمت
گاهی خانه من باشد،
اجازه هست تا در آغوش شبستانت رها شوم
یا شمعی در زاویه ی آن بیفروزم
حرمت بوی امام رضا دارد
حتما به آن نازنین تاسی داری ،
او ضامن آهو بود
شما ضامن آهوی من باش!
ای یوسف شهرشیراز
اجازه هست تا زلیخای تو باشم!

زلیخا بنی ایمان

السلام ای شاه من شاه چراغ
قرعه ام درشهرتو افتاده است
خون دل لعل بدخشان وطن
خون پیکرهای سرخ جاده است

آمدم آقا کنار مرقدت
زیر سقف گنبددارالامان
می گریزم از هیاهویی که هست
تاکه می‌ایم به سویت مهربان

می سپارم دل به دنیای ضریح
تا در آغوش حرم جای من است
گریه در گریه مرا می‌باردآه
این خزان درد دنیای من است

شاخه های شهر تو همچون درخت
لانه‌ی امن پرستوها شده
در فضای سینه‌ی دریایی‌ات
وسعت یک ایل ماتم جا شده

خستگی گرد و غبار آورده ام
شاه من اذن حضورم می دهی؟
ای تو تنها مرهم زخم دلم
از صراط غم عبورم می‌دهی؟

سیده‌فاطمه موسوی

امام رضا(ع)

غسل می کنم در اشک و پا به صحن می گذارم!
تمام سلول هایم رضا رضا می گویند
لازم نیست به ضریح مشرف شوم
یا به رواق ها برسم
هر قالی که در صحن فرش است
شبستان مسجدی است!
بنی ایمان زلیخا

هوای زیارت:

هوای شاه چراغ دارد

آسمان ابری دل

باران گرفته است

لحظه های بی قرار

نورها

دسته دسته

روی شانه ام

فرو می ریزند

آیه های

ایمانند

قطره های اجابت

من عشق می جوشم

تونگاهت را

ازمن نگیر…

فاطمه احمدیان(باران)

غریبانه
السلام علیک آقایی
که غریبانه آمدی اما
آشنایی شدی برای همه
دردهای نشسته بر دل ما
السلام علیک در حرمت
عطر بیت العتیق پیچیده
هرکسی آمده است می گوید
درحرم شور کربلا دیده
چشمهاتان چقدر بارانی است
صحن تان بوی نینوا دارد
بابی انت یا امام رئوف
دلتان داغ از کجا دارد
بی گمان پیش چشمتان هر روز
می شود زنده ظهر عاشورا
لحظه هایی که سختِ سخت گذشت
بر عزیزان حضرت زهرا
شیر خواری که روی دست پدر
تشنگی را مکید وپرپر شد
بچه هایی که پایشان سر خورد
مادرانی که چشمشان تر شد

دستهایی که آب می آورد
مشک آبی که تیر باران شد
تا که خورشید بر زمین افتاد
دل هر ذره ای هراسان شد
عمه ای که به کوه می مانـد و
صبر را واژه واژه معنا کرد
مجلس کفر را به هم زد وباز
خطبه هایش عجیب غوغا کرد
دیشب اینجا چه ازدحامی بود
اشک ،اسپند،پنجره،فولاد
پدری شیر خواره ای در دست
داد می زد رضا شفایش داد

مژگان دستوری

آقاتوصیادی ومن آهوی دشتم

دردام صیدت ازهمه دنیاگذشتم

باهرنگاهت آتشم راشعله ورکن

یعنی که چشمان مراازبغض ترکن

همچون کبوترهابه من هم یک نظرکن

درساحل چشمان خیس من سفرکن

ای ضامن آهوی دشت بی نشانه

درهرقدم می گیرداین آتش زبانه

درمحضرامن تومن آرام گیرم

درساحت صحن سرایت نام گیرم

درچشم شب بوها دلم شوق تودارد

هرتکه ازاحساس من ذوق تودارد

فاطمه احمدیان(باران)

فیروزه های گنبد مینامسخرت
جبریل سرنهاده به صحن مطهرت

خورشیددل سپرده به گل دسته های نور
چرخیده سمت نغمه ی الله اکبرت

هرروزاشتیاق توراسرکشیده است
هرتشنه ای که لب زده برجام کوثرت

روشن شده است خانه ی تاریک هردلی
درانعکاس آینه های مکررت

درسایه سارسبزنگاهت نشسته ام
شایدکه واشود دل ازمن مکدرت

شیرازغرق عطرگلاب محمدی است
هردم دمیده پرتو نام معطرت

باهرطلوع پنجره نامیده میشود
این شهر سومین حرم از سایه ی سرت

زهراسادات جعفری

فیروزه های گنبد مینامسخرت
جبریل سرنهاده به صحن مطهرت

خورشیددل سپرده به گل دسته های نور
چرخیده سمت نغمه ی الله اکبرت

هرروزاشتیاق توراسرکشیده است
هرتشنه ای که لب زده برجام کوثرت

روشن شده است خانه ی تاریک هردلی
درانعکاس آینه های مکررت

درسایه سارسبزنگاهت نشسته ام
شایدکه واشود دل ازمن مکدرت

شیرازغرق عطرگلاب محمدی است
هردم دمیده پرتو نام معطرت

باهرطلوع پنجره نامیده میشود
این شهر سومین حرم از سایه ی سرت

زهراسادات جعفری

عکاس: زلیخا بنی ایمان

  • نویسنده : سحر علیپور تنگسیری